لاتی که لوتی شد.


این پیکر همون جوون لوتی یافت آباده که رو دستش خالکوبی داشت و شب و روز تو قهوه خونه بود
بعد سه سال ، چهار تیکه استخون سوخته اش برگشته...

داستان مجید رو بسیاری با«مجید سوزوکی»اخراجی‌ها مقایسه کردند.



 پسر شر و شور و لات مسلکی که پایش رو به جبهه میذاره و به‌ یک‌باره متحول میشه؛

اما خواهر مجید میگه: مجید قربان‌خانی، مجید سوزوکی نیست: «بااینکه خودش از مجید اخراجی‌ها خوشش می‌اومد؛ اما نمیشه مجید ما رو به مجید اخراجی‌ها نسبت داد؛
برای اینکه مجید سوزوکی به خاطر علاقه به یه دختر به جبهه رفت؛ اما مجید به عشق بی‌بی زینب همه‌ چیز رو کار و ماشین تا محله‌ای که روی حرف مجید حرف نمی‌زد رو رها کرد و رفت...

مجید سوزوکی اخراجی‌ها مقبولیت نداشت؛ اما مجید ما خیلی محبوب بود. ماشین مجید همیشه بدون هیچ قفل و دزدگیری دم در پارک بود. هیچ‌کس جرات این رو نداشت که به ماشین او دست بزنه... همه می‌دونستند ماشین مجید هست.
برای مجید همه احترام قائل بودند؛ اما او با همه این‌ها همه‌چیز رو رها کرد و رفت.»

 شهید مجید قربانخانی پس از سه سال به وطن بازگشت...

پ.ن: انشالله ما هم مرام و راه و روش لوتی گری شهدا رو در پیش بگیریم و سرلوحه زندگیمون قرار بدیم...

رفقا، جوونا، لوتیا، داش مشتی ها فرمول آقا مجید رو یاد بگیریم:
1.غیرت
2.ناموس
3.وطن
4.نماز
5.توبه
6.عاقبت_بخیری
7.احترام_به_والدین
8.شهادت= مجید قربانخانی